رها کوچولورها کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
پیوندعشق ماپیوندعشق ما، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

رها سفید برفی مامان وبابا

سومین مرواریدت مبارک:

فرشته مامان بهتره بدونی در این سن یعنی یازده ماهگی سه تا از مرواریدات شکفته یودن ..... ازوقتی دندون بالایی یعنی پیش  سمت چپت جوونه زده هرچی دستت میاد گاز میگیری ..... امان از دست باباجون که بدآموزت میکنه ودستشو میده بهت که گازبگیری وشادی کنی...... وقتی هم بهش میگم بچه بد عادت میشه ویه موقع دیدی بچه های دیگه رو گاز گرفت میگه: واسه من دلخوشی قندعسلم  مهمه ..............واااالا چی بگم ........ ...
27 تير 1393

اولین شبهای قدر با دخترم

دختر نازم        هر چند باوجود دخترکم زیاد فرصت درک کردن شبهای قدر را ندارم ولی هزاران بار خدارا شاکرم که سال قبل درچنین شبهایی بهترین سرنوشت رابرایمان رقم زد تایک فرزند سالم وزیبا داشته باشیم ونزدیک به یک سال با سلامتی وشادی در کنارمان باشد وکلمه کلمه عشق رابرایمان ترجمه کند تفسیری از مهربانترین مهربانان  یعنی تنها معبودم باشد ............ دحتر ماهم هرچند بسیار کوچکی وفرشته گونه به این زندگی ادمه میدهی ........... ولی چرخ روزگار مسکوت نخواهد ماند وبی گمان تو نیز بزرگ وخانوم خواهی شد ........... عزیز دلم هرچند عظمت شبهای قدر برای نسل جدید نسبتا رنگ باخته وبرای نسلهای بعد مطمئنا رنگ باخته ت...
27 تير 1393

داستان تاب سواریت:

بهتره بگم اصلا از تاب سواری خوشت نمیومد ....... اگه یادت باشه گفتم این تاب رو ده ماهه بودی که خریدیم ولی اصلا باهاش شادی نمیکنی ووقتی میذارمت توش بیقراری میکنی ...... به روایت تصویر : اخمااااارو............ وبالاخره.............. جاااااااانم نازی            بیااا بغل مامان عزیزم ....نخواستیم ........... ...
26 تير 1393

عکسهایی از ماه یازدهم ودوازدهم:

استپ دیگه نمیخوام عکس بگیری: لالا    لا لا    گل نیلی   چرا آروم نمیگیری ؟ رهااااااااااااام مامانو چقدر دوست داری؟ منم شمارو بیشتر از جونم دوست دارم ........... منو؟                 بله عزیزم شمارو .................. پس اجازه بده یه کم شیطونی کنم ............... شادی وهیجانت بعد از اینکه خونه رو به هم ریختی........... لی لی لی حوضک کردن فندقم : مامان لی لی لی لی حوضک کن بریم دی دی .......... ...
26 تير 1393

دوازده ماهگیت مبارک:

من 12 ماهه شدم ........ حبه انگورم باورم نمیشه که یازده ماهت تموم شد ووارد دوازدهمین ماه زندگیت شدی . عسل مامان انشااله ماه بعد اینموقع جشن تولدته ...... گلم داریم برنامه ریزی میکنیم وروزبه روز به این روز باشکوه نزدیکتر میشیم ازامروز پنجشنبه یعنی دوازدهم تیرماه نودوسه شمارش معکوس برای ترکیدن توپ یکسالیت شروع شده ........ باورم نمیشه اون ریزدختر تماشاییه عروسک داره یکساله میشه ...... گل مامان الهی صدساله بشی وسرافراز........ دوازده ماهگیت مباااااااااااااااااااارک.......... ...
12 تير 1393

اولین قدمهای دخترم وکارای بامزه دیگه:

بی گمان قدم گذاشتنت دردنیای ما وقدم برداشتنت برای ادامه این شروع بزرگترین آرزوی مابود وما مشتاقانه پیش میرویم تا شاهد قدمهای آتی شما فرشته کوچولویمان باشیم   جیگرمامان ...... عزیزدلم  قربون پاهای کوچولوی عروسکیت برم خودم .......... الهی همیشه درراه خدا قدم برداری ......... الهی همیشه قدمهات استوار باشه ............. قدمهات پیش به سوی موفقیت باشه وموفقیت .......... الهی همیشه به پیش قدم برداری نه پس................ عروسکم امروز دوسه روزه که هرازگاهی قدم میندازی ومیخوای راه بری ... دو سه قدم که میری تالاپ می افتی به زمین ... خیلی هم خوشحال میشی از انجام این ک...
12 تير 1393

یه خاطره:

عسل مامان امروز چهارروزه که میخوام بیام این خاطره رو واست ثبت کنم خاطره سوراخ کردن گوشهای لطیفتو........... راستش نازمامان خیلی وقت بود که تصمیم داشتیم این کاررو انجام بدیم ولی دلشو نداشتیم بابایی که بدتر ازمن اصلا تمایل نشون نمیداد به این کار من راغب تر بودم ولی خیلی مردد........... مرددازاینکه تن عزیزم به درد بیاد یا تالمی بهش برسه ............. خلاصه چندروز پیش من وبابایی دندانپزشک رفته بودیم وشما مونده بودی خونه مامان جون .....خاله نفیسه هم خونه مامان جون بود ماکه میریم این دونفر دست به یکی میشن تاببرن گوشهای شمارو "آقای دکتر عرفانی یعنی به نوعی پزشک خونوادمون " سوراخ کنه ......... مابعدازتموم شدن کارمون با...
8 تير 1393

جشن دندونی دخترم

عسلم بلاخره پس از روزها انتظار وهماهنگی با مهمونا روز 29 خرداد موفق شدیم واست جشن دندونی مختصری برپا کنیم ببخش اگه دیر شده ......... عسلم چون فصل امتحاناته به زور تونستیم مهمونامونو یکجا جمع کنیم وعلیرغم خیلی عقب وجلو انداختن مراسم متاسفانه تعدادی از مهمونامون نتونستن شرکت کنن .............. مراسم گلم به روایت تصویر : یک سری عکس از مقدمات جشن دندونی : کارت دعوت دخترم : تاج دندونی عسلی : زحمت درست کردن این ریسه هاوآویزهای لوستررو رو ایسان جون با خاله نفیسه کشیده خودمم طراحی ونقاشی کردم ........ دستشون دردنکنه .......... لیبل نوشابه ها: برگه یادداشت یادگاری : ...
3 تير 1393
1